چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۷

مذهب حافظ - قسمت سوم - شراب




به نام دوست...

سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست

حافظ و شراب

ما را زخیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمنامه خراب است
محتویات:
1- شراب و ادبیات عرفانی
2- شراب و سحرگاه
3- دلایلی بیشتر برای اثبات زمینی نبودن شراب حافظ
4- شاهد و ساقی
5- شراب و عرفان اسلامی- شیعی


1- شراب و ادبیات عرفانی

شراب ناب رحمت را چه گوییم ** کز او دلداده مست و دل ستان مست
زدنیا تا به عقبی گر بجویی ** همه ره کاره و در کار ما مست
جهان مست اند و از مستی ندانند ** جهان اندر جهان اندر جهان مست
...
ادبیات عرفانی، ادبیاتی غنایی و صد درصد تمثیلی و تشبیهی است.
عرفا برای بیان حالات عرفانی و راه و رسم شناخت خداوند و وصف او، از ادبیاتی خاص بهره می گیرند که فهم آنها نیارمند دانستن معنی و مفهوم لغاتی چون شراب،ساقی،جام،میکده، خرابات،مغبچه، شاهد،پیر می فروش و ... است.
ولی برای درک آن موارد بیشتری لازم است و چون من عارف نیستم و به قول خواجه
وصف خورشید به شب پره اعمی نرسد** که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
هرگونه ادعایی رو رد می کنم.در این مقاله نکته هایی از اشعار حافظ آمده که خود من به مرور زمان متوجه آنها شدم و به همین دلیل، اسناد، در بیشتر موارد، عقلی هستند.
و از شراب در شعر حافظ به عنوان معرفت الهی یاد شده است. شراب عارف و سالک سردرگم رو به سمت دلبر هدایت می کند و هر خامی را پخته می کند.
تا همین جا کافیست. با این مقاله همراه باشید تا اون شراب رو بشناسید

2- شراب و سحرگاه

ساعت سرویس دهی(!) شراب فروشی یا همان میکده شب هاست و بعد از غروب و درواقع قبل از خواب و غیر آن ساعات، میکده تعطیل و بساط عیش و نوش جمع است.
ولی ساعت اداری میکده حافظ کمی متفاوت است.تقریبا 3 بامداد تا ساعاتی بعد از آن، که در مکتب ما، ساعات رازو نیاز و مناجات است.در ابیات زیر بیشتر دقت کنید:
به آب روشن می عارفی طهارت کرد ** علی الصباح که میخانه را زیارت کرد
خورشید من ز مشرق ساقر طلوع کرد ** گو برگ عیش می طلب و ترک خواب کن
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود ** وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
به کوی کیکده یارب سحر چه مشغله بود ** که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان ** کردم سوال صبحدم از پیر می فروش
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم ** بهار توبه شکن می رسد چه چاره کنم
سخن درست بگویم نمی توانم دید ** که می خورند حریفان و من نظاره کنم
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن ** دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
سحر گاهان که مخمور شبانه ** گرفتم باده با چنگ و چغانه
همان طور که مشاهده شد، شراب حافظ شراب سحرگهیست و شاهد:
سحر با باد می گفتم حدیث آرزو مندی ** خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است ** بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند ** سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی
پس مشخص شد دعای صبح چیه ولی آه شب؟
اونطوری که از احوالات دوستان اهل حالمون دیدیم، قبل از تزریق و استعمال، درد و آه و ناله دارند و به هر دری می زنند که یه وعده ی دیگه بهشون برسه!
برای عارف و عاشق هم همینطور است. پیوسته غرق در عظمت خداوند هستند و اندوهگین. به طور مثال از احوالات علی(ع) آمده که شب ها در نخلستان از شدت گریه و عبادت و در حال سجده، از حال می رفت طوری که بدنش مثل چوب خشک می شد.
بماند،شاید شرح این ماجرا رو درپست های آینده نوشتم.اگر شکی در شادی حافظ، در ابیات شور انگیز و شاد ایشون داشته باشم، هیچ شکی نیست که بسیاری از اشعار در حالتی ورای غم و اندوه سروده شده اند.از داستان سرایی بگذریم.
عاشق بعد از غم و زاری و تحمل دوری دلدار، به شراب و میکده و پیر می فروش(واسطه فیض) متوصل می شود تا غم دوری و جفای دلدار رو با این وسایل فراموش کند.استاد شهید مطهری به تفصیل این اصطلاحات رو توضیح دادند.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند**واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند(1)

3- دلایلی بیشتر برای اثبات زمینی نبودن شراب حافظ

حافظ بارها مستقیما به مجاز نبودن آن شراب مذکور اشاره کرده است. این ها مواردی هستند از این دست. البته تا جایی که حافظه یاری کند. اگر باز هم پیدا کردم، در پست های بعدی اظافه می کنم
در شان من به درد کشی ظن بد مبر ** کالوده گشت جامه ولی پاک دامنم
ای که دایم به خویش مغروری ** گر تو را عشق نیست معذوری
گرد دیوانگان عشق مگرد ** که به عقل عقیله مشهوری
مستی عشق نیست در سر تو ** رو که تو مست آب انگوری
المنه لله که در میکده باز است ** زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی ** وان می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است

و اما دقیق تر شویم:
زان می ناب کز و پخته شود هر خامی ** گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
ساقیا یک جرعه ای زان آب آتشگون که من ** در میان کشتگان عشق او خامم هنوز
از ویسکی کدام خامی پخته می شود؟! این چه نوع شرابیست که خامی رو از بین می بره؟ شراب که باید آدم رو خام کنه؟ چرا حافظ هیچ کجا از این نگفته که شراب بخوریم تا در توهم و خامی غوطه ور شویم؟پس این شراب آدم رو از غصه در میاره ولی توهّمی در کار نیست و این بی خیالی کمی با اون بی خیالی متفاوته! و از دست ابیات فراوانی دیدم.و شبیه این مطلب:
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد ** از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
صوفی مجنون که دی جام و قدح می شکست ** باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
با می و شراب، عاقل و فرزانه شد!؟
چقدر زیباست. دقایقی این بحث رو متوقف و تاملی در ابیات بالا کنید
صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت ** قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند

بر گردیم به بحث
نکاتی دیگر از شراب:
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت ** من چرا ملک جهان را به جویی نفروشم
پدرم همان آدم نبی است و جو مجاز از آب جو یا شراب است. حالا دوباره شعر را بخوانید و در مصراع دوم دقت کنید...
اگر حافظ به این شکل بیان می کرد چطور:
من چرا روضه ی رضوان به جویی نفروشم!
قابل توجه این دوست آلمانی ما که لینکش در 2 پست قبلی اومده.که اینطور،پس حافظ، شراب رو در مقابل دین و خداوند قرار داده که بگه من عاشق باد هوا هستم و عشق دنیا مرا بس است. احسنت بر تو با این لطفی که به حافظ کردی
شراب و عیش کار دنیاییست و در آخرت آدم آتش می زنه و کاملا برای لذت بردن از خوشی های این دنیاست ولی در این بیت، آدم نبی با دو گندم بهشت را از دست داده و حافظ با آب جو و شراب ملک جهان را از دست میدهد.
عجبا که این شراب به جای بهشت و رضای خدا عیش و لذت دنیا رو از آدم می گیرد. این چه نوع شرابیست که ملک جهان که چه عرض کنم، خرقه ی وصله خورده حافظ هم برای جامی از آن در گرو میکده ها است:
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی ** که پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد
این شراب نباید از نوع الکلی باشه
و در ضمن، در بردارنده ی حقابق و اسرار حق و عالم است:
سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت ** در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
گفتی ز سرّ احد ازل یک سخن بگو ** آنگه بگویمت که دو پیمانه در کشم!
و حافظ به همین جا بسنده نمی کند و می، ره توشه ی آخرت اوست:
پیاله بر کفنم بند تا سحر گه حشر ** زدل به می ببرم هول روز رستاخیز!
و البته آن خرقه هم از سر زهد ریایی نیست:
خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست ** پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم
پس
ساقی به نور باده بر افروز جام ما ** مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ** ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
در پیاله یا جام الکل چه چیزی توجه شما رو جلب می کند؟حتی توهم خدا رو هم نمی بینید.اگر عرفان به عیش و حال و از خود بی خود شدن به هر شکلی و با هر وسیله ای باشد، طوری که خدا را بجوییم ولی جویی فرمان او برای ما نیرزد، بهترین وسیله برای شناخت خدا ماری جوانا و LSD است و مهد عشق عرفان، مزارع افغانستان و کوبا است.و عارفان و عاشقانی نظیر مولانا و سعدی حافظ، نظر بازو شراب خوارو زن باز بودند و تفاوتی بین مکاشفات انبیا و نعشگی معتادها وجود ندارد.
پس تلاش من بی دلیل نیست.

4- شاهد و ساقی:


خیلی مختصر

در شعر حافظ:
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد ** بنده طلعت آن باش که آنی دارد
شیوه ی حور و پری خوب و لطیف است ولی ** خوبی آن است و لطافت که فلانی دارد
شاهد، عبارت است از زیبا رو و نازک تنی که در میکده خدمت می کند.
که قصه ی شاهد هم، همان حکایت می و شراب است. همان طور که میکده حافظ مجلس پرستش حق و عشق بازیست و شراب هم معرفت و پیر مغان،واسطه فیض است، شاهد هم حکایتی جدا از موی و میانه دارد.شاید در آینده، به اقتضای درک و دانشم، بیشتر توضیح دادم.
و معشوق حافظ، مختص او نیست، به عبارت دیگر، به او به چشم یار و شریک زندگی نگاه نمی شود، همه عالم عاشق آن بت شیرین حرکات اند:
کس نیست که افتاده آن زلف دو تا نیست ** در رهگزری نیست که دامی ز بلا نیست
یا
روشن از پرده رویت نظری نیست که نیست ** منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری ** سرّ گیسوی تو در هیچ سر نیست که نیست
و جفا کار است و، عاشق همیشه در غصه ی دوری او غوطه ور:
اگر روم ز پی اش فتنه ها بر انگیزد ** ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد
وگر به رهگذری یک دم از هواداری ** چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد
وتمامی زیبایی ها و خوبی ها و به زبان حافظ، همه ی شاهدان و مه رویان در مقابل او کوچک اند و زیبایی های عالم در طول جلال و جبروت اوست و همه چمن گل لاله اند که زیر پای عزمت او له می شوند.
آن سیه چرده کی شیرینی عالم با اوست** چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
گرچه شیرین دهنان پادشهان اند ولی ** او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
و در مقابل این دلبر جفا پیشه مجال سرکشی نیست:
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد ** گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
بله
این درد عشق رو ما فراموش کردیم که ذات آدم عاشق است
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ** گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ببینید اون شخص منورالفکری(!) که میگه اصلاً حافظ لائیک بوده کجای کاره!

5- شراب و عرفان اسلامی- شیعی

و اما ریشه این شراب کجاست:
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
دهر : عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً ﴿ 21 ﴾
جامه هاى ابریشمى سبز و دیباى ستبر در بر است و پیرایه آنان دستبندهاى سیمین است و پروردگارشان باده اى پاک به آنان مى نوشاند.
از بهترین وعده های خداوند برای مومنین همین شراب است.
که این شراب این آیه ماده تبصره زیاد داره، کم کم اشاره می کنیم، یا نه، به دیوان حافظ مراجعه کنید.
مخزن العرفان در تفسير قرآن، ج‏14، ص: 245
وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً در بعض احاديث است كه ربّ در اينجا بمعنى سيّد است مثل قوله تعالى در سوره يوسف اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ و مقصود از آن امير المؤمنين عليه السّلام است يعنى آب دهد آنان را سيّد آنها على بن ابى طالب عليه السّلام و از طرف سنّى و شيعه اخبار و احاديث بسيار رسيده كه على عليه السّلام ساقى حوض كوثر است كه در قيامت شيعيان خود را سيراب ميگرداند و دشمنان خود را رد ميكند و در اينمقام گفته‏اند ربّ هب لى من المعيشة سؤلي و اعف عنّى بحق آل رسولى و اسقنى شربة بكفّ علىّ سيّد الاولياء زوج بتولى.
گر طالب فیض حق به صدقی حافظ ** سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس
که ساقی کوثر در کتب شیعه و سنی، حضرت امیر است.حدیثی از امام صادق در ذهن دارم که چون سند آن در خاطرم نیست، عذر مرا برای بیان نکردن آن پذیرا باشید.
زود بحث شیعه و سنی رو باز کردم.ناچار شدم. در پست بعدی از خجالتتون در میام.

من که از آتش دل چون خم می در جوشم ** مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن ** تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم
من که آزاد شوم از غم دل چون هر دم ** هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش ** این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم
گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق ** شعر حافظ ببرد وقت سماء از هوشم


مینیاتور از استاد فرشچیان
انتشار در تاریخ
17 Sep 2008 توسط MAB
1)بروز رسانی پست در 20 Sep 2008

۸ نظر:

ناشناس گفت...

فوق العاده؟
نه
خارق العاده بود.
زیبایی انتخاب کلمات تسلط در کلام و وجود چنین ابیات به جایی در مورد شراب و شاهد و ساقی باعث شده که این پست زیبا ترین پست و کلامی باشه که در مورد حافظ خووندم و من رو در مورد آسمانی بودن و نه زمینی بودن اصطلاحات شعر حافظ مطمئن کنه.
تمامی جملات وتک تک ابیاتی که با ظریف بینی تمام استخراج شده بود به جنگ گفته های آدمای کوته فکری می رفت که شراب و شاهد و ساقی رو نشان از هوس بازی و عشق بازی دنیوی این شاعر و عارف عالی قدر میدوونن وبالاجبار می خوان خودشون و بقیه رو راضی کنن به کنار اومدن با این حقایق تلخ.
والبته به نظر اونا حقیقت.و حقیقت چیزی نیست جز انچه که در این پست اثبات شد.
یه خسته نباشید و یه تشکر تمام و کمال به خاطر این پست تمام و کمال.
حرف نداشت.

ناشناس گفت...

سلام
شما هم وبلاگ خوب و زیبایی داری
من شما رو به اسم رهرو لینک کردم
اگه خواستین منو به اسم الکترونیک لینک کنید.
ممنون

ناشناس گفت...

salam
mamnon az hozooret
va link
manam shoma ro ba name rahro link mikonam
webloge bahali darin
man hafezo kheyli doost daram..esme weblogamam az ro hamun shei ke up kardam entekhab karde bodam

ناشناس گفت...

جناب آقای صاحب سایت
هیچ چیز از حافظ نفهمیده ای
حافظ مرد آزادگی از تعلقات است
دین که مهم ترین عامل تعلق انسان است در دیوان حافظ به پشیزی گرفته نشده
هیچ کدام یک از ابیاتی هم که آورده ای شواهد مناسب و بجایی نیستند
کمتر هم از خودت تعریف کن

ناشناس گفت...

سلام.اسمتونو نمیدونم!من با اجازتون از این قسمت مطالبتون در قسمت کامنت یکی از دوستانم استفاده کردم چون با شما هم نظر بودم.البته چون صرفا در حد کامنت بود منبع ندادم!
میخواستم بدونیدو راضی باشید و اگه براتون مهمه که اونجا منبعشو بگذارم!!!!
ممنون از پست جالبتون

Aliman گفت...

در جواب ناشناس باید بگم که یقینا شما از حافظ چیزی نمیدونید وووو منظور حافظ از شراب و می و... عشق حق تعالی است وبس و اگر هم منظورش شراب زمینی بوده باشد دیگر حافظ حافظ نیست و از اعتبار ساقط میشود و به یک آدمه!!!هوس باز و چشمچران و در بند شهوت و...تبدیل میشود که دیگر برای کسی ارزشی دارد...در صورتی که این طور نیست..و خواهشا ارزش جناب حافظ رو با این حرفها پایین نیاریم...

شیراز گفت...

منظور حافظ شراب زمینی بوده و هست چون حافظ فردی صوفی بوده و فقط به این دنیا اعتقاد داشته.
صوفیها به این اعتقاد دارن که نمیدونن از کجا اومدن و میرن و فقط به خوشگذرونی اهمیت میدن

mojtaba mostafavi گفت...

فتنه احمدی‌نژاد. سلام، الان تازه متوجه شدم چرا در سالروز وفات امام خمینی ، حضرت امام خامنه‌ای فرمودند که خود امام خمینی بارها فرمودند اشتباه کردند و منظور ایشان از این حرف چه بود . با رفتار اخیر رئیس جمهور بالاخره روشن شده است که احمدی‌نژاد با دادن نتایج آرا دروغی انتخابات به امام خامنه‌ای، باعث شدند که حضرت امام خامنه‌ای در ملا عام اعلام کنند که حمایت از احمدی‌نژاد بعد از انتخابات، اشتباه بوده است. فتنه اصلی‌ زیر سر احمدی نژاد و خائنین امثال خودش بوده و هست.ای کاش دسته احمدی‌نژاد هم سر به خیابان بگذارند شخصاً ترتیب ایشان را هم از پشت بام خواهم داد. سرباز ولایت من هستم نه آن مشائی دزد.