چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۷

مذهب حافظ قسمت دوم حافظ و اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود
خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هروقت صحبت از اندیشه و طریق و مذهب حافظ و عرفای دیگر در میان باشد، باید دید در مورد چه کسانی با چه جغرافیایی صحبت می کنیم
امیدوارم دوستان متوجه باشند که بحث از کسیست که گوته، بزرگتزین شاهد و ادیب و حکیم اروپا بعد از ارستو، در مورد ایشون این رو میگه:

...حافظا! خویش را با تو برابر نهادن، جز نشان دیوانگی نیست،
توآن کشتی ای، که مغرورانه باد در بادبان افکنده است تا سینه دریا را بشکافد و پای بر سر موج نهد و من، آن تخته پاره ام که بی خودانه سیلی خور اقیانوسم، در دل سخن شور انگیز تو، گاه موجی پس از موج دیگر می زاید و گاه دریایی از آتش تلاطم می کند اما این موج آتشین مرا در کام می برد و غرقه می کند. با این همه هنوز جرئت آن هست که خود را مریدی از مریدان تو شمارم...

البته این آقای گوته تا همین حد از حافظ فهمیده و متوجه نبوده که او خود سیلی خود اقیانوس بی کران حوری صفتان و مریدی از مریدان می فروشانیست.
بنابراین، بررسی همه جوانب فکرو منطق و زندگی ایشون بر ما واجبه.

دین حافظ

خواجه شمس الدین محمد ابن محمد، حافظ،مشهور به لسان الغیب، در اوایل قرن هشتم هجری حدود سال 727 در شیراز به دنیا آمد
به علت تهی دستی، به نانوایی سپرده شد، مدتها به خمیر گری مشغول بود تا عشق به کمال او را به مکتب خانه کشاند. تا جایی که مطالع الانظار قاضی بیضائی، مفتاح العلوم سکاکی و کشاف زمخشری را خواند و در مجلس درس ابن الفقیه نجم ، عالم و مفسر بزرگ قرآن سبع را آموخت و بالاخره در علوم ادبی و شرعی به کمال رسید و قرآن را با 14 روایت آن به خاطر سپرد و به همین دلیل تخلص خود را "حافظ" -یعنی حافظ قرآن- انتخاب کرد که این خود نکته مهمی است. در واقع حافظ را در زمان خود، یک بزرگ دینی و عالم اسلامی می شناختند.
در یکی از اون 4 لینک پست قبل، ناشر یک نشریه، حافظ رو بی دین می دونست.
مثلا جناب احمد شاملو هم همین نظر رو دارند که حافظ پیرو مذهب عشقه و در بند سنت ها نیست. گرچه تا همین جا اسلام حافظ مشخصه، در این پست و پست های بعدی در باب حافظ، ما زیر و بم عقیده حافظ رو بررسی می کنیم.
پاتق حافظ مسجدو مجلس درس و خانقاه و منبر اساتید اسلامی بود:
مقام اصلی ما گوشه خرابات است--------خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
معلوم شد خرابات کجاست!
برای اثبات مسلمان بودن و در واقع، تسلیم امر خدا بودن حافظ، نیازی به اسناد تاریخی نیست. هر صفحه و هر غزل کلیات ایشون،شاهد و نمایانگر نجواهای عارفانه و عاشقانه و از سر نیاز ایشون به در گاه خداوند است. نیازی به دانشتن ادبیات و زبان عرفا نیست، از متن بعضی ابیات اسلام ایشون به معنای واقعی کلمه مشخصه:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ----------هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
گر به دیوان غزل صدر نشینم چه عجب--------سال ها بندگی صاحب دیوان کردم.صاحب دیوان: خداوند-صاحب قرآن
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ--------به قرآنی که اندر سینه داری
زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد--------لطایف حکما با کتاب قرآنی

نصیحتی کنمت بشنو و بهانه نگیر-------هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر.
می دو ساله و محبوب 14 ساله --------- همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
می 2 ساله قرآن و محبوب 14 ساله، 14 معصوم.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت------ به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
نگار: حضرت محمد
نگار بودن محمد رو به خاطر بسپارید، برای پست بعدی لازمه...

هوشیار ظهور و مست غرور----- بحر توحید و غرقه گنهیم


و از این دست زیاد هست که در پست مربوط به مذهب ایشون، آورده خواهد شد.

منتظر پست بعدی باشید که احتمالا عمومی هست.

تا 2 روز دیگه پست بعدی در تاپیک حافظ منتشر میشه

مذهب

MAB 27/6/1387

۲ نظر:

ناشناس گفت...

بسیار عالی
وجود این بیت در بین ابیات حضرت حافظ که در این پست بهش اشاره شده همه چیز رو در مورد اسلام حافظ تموم میکنه در واقع دلیل محکمیه بر مسلمون بودن این شاعر عالی قدر.
گر به دیوان غزل صدر نشینم چه عجب
سال ها بندگی صاحب دیوان کردم
و اسلام چیزی نیست جز بندگی و تسلیم محض پروردگار بودن.

ناشناس گفت...

با سلام و عرض خسته نباشید
بحث نوع دین حافظ بحثی تا حدودی مبهمه طبق شنیده های من حافظ در 12سالگی کل قران کریم رو از بر بوده و به سایرین هم اموزش می داده اما در نوجوونی عاشق دختری به نام شاخ نبات میشه که در این عشق دچار شکستی وی شه از طرفی هم استقبال مردم در سراسر جهان باعث حسادت علما و فقها به حافظ میشه که همین باعث ایجاد اختلاف میشه که تا حدودی حافظ رو از اندیشهی انان جدا میکنه دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی من نه انم که دگر گوش به تزویر کنم به تدریج از این اندیشه ها جدا میشه تا اینکه طبق بعضی گفته ها به سمت ایین زرتشت و ایین مهر کشیده میشه که این در برخی غزلیاتش مشهود است بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند که مکدر شود ایینه ی مهر ایینم و در این بیت صریحا اعلام میکنه که ایینش ایین مهر است منم که گوشه میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است حافظ جناب پیر مغان جای دولت است من ترک خاکبوسی این در نمیکنم