شنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۷

مذهب حافظ - قسمت پنجم - دین حافظ - تلمیح و ادیان

به نام خدا

مذهب حافظ - دین حافظ

دوستان، بر این بودم تا پستی که دیروز تقدیم شما کردم،مطلب آخری باشد که در مورد حافظ می نویسم. ولی وقتی که یک جست و جوی اینترنتی ساده در مورد دین حافظ شود،نتابج جالبی به دست می آید.مثلاً شخصی با استناد به دَم مسیحایی، حافظ را مسیحی دانسته و در جایی دیگر،چون مرید حافظ "پیر مغان است"، حافظ زردشتی شناخته شده و حتی با مراجعه به یک بیت از حافظ در مورد طور سینا، حافظ را یهودی دانسته اند.هیچ مشکلی با فرمایش شما نداریم.چون مسلمان تمام ادیان الهی را یک جا دارد، چون اسلام تکامل یافته این ادیان است. رفقا مطلع هستند که زردشتی یا مسیحی بودن حافظ، هرگز در مجامع دانشگاهی و علمی بحث نمی شود، چون در این صورت، تمام شعرای کلاسیک ما یا زردشتی اند، یا مسیحی، یا پیرو آیین نوح و یا ...

تلمیح یک آرایه ی ادبیست که شاعر یا نویسنده به کمک آن، مطلب خود را به یک واقعه،جریان،اندیشه،آیه، حدیث و یا از این دست موارد متصل می کند، تلمیح می تواند یک لغت باشد ولی کلّ سرگذشت یک شخص(مثلاً مجنون) را در شعر ما بگنجاند. حافظ، استاد بی چون و چرای تلمیح و اشارۀ استادانه به اشعار ادیبان گذشته است. ولی می دانم این دلایل برای کسی که با عشق و ارادت حافظ را مسیحی می خواند کافی نیست. پس توضیح می دهم:

مسیحیت:

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید، کز ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش، زده ام فالی و فریاد رسی می آید.

به این که شیعه ها این شعر رو به حضرت مهدی نسبت می دهند کاری نداریم.

***

این قصه ی عجب شنو از بخت واژگون، ما را بکشت یار به انفاس عیسوی

***

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید،دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد

***

هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای،درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

***

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک، چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟

***

گر رَوی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک،از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو

***

مسیحای مجرد را برازد ، که با خورشید سازد هم وثاقی

***

طبیب راه نشین درد عشق نشناسد ، برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی

مسیح بر وزن فَعیل به معنای دمنده، صفت مشبه است.و به شخصی نسبت داده می شود که با دمیدن به مرده جان دهد و به او روح بخشد. و این لغب پیامبر بزرگ خداوند حضرت عیسی ابن مریم (ع) می باشد.

در واقع حافظ تلمیحی دارد بر معجزه ی این بزرگوار.جناب حافظ کار ما را ساده کرده اند و نیازی به طول و تفسیر برای افراد ظاهر بین نیست:

مردم دیده ی ما جز به رخت ناظر نیست،دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست

اشکم احرام طواف حرمت می بندد،گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست

از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز، زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست

سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست،کیست کان کش سر پیوند تو در خاطر نیست

دوستان مسیحی، از حافظ نا امید نشید.چرا که حافظ با ارادت به مسیح همچون هر مسلمان دیگری، او را در مقابل یار خود کوچک می داند.باید دید یار کیست

آیین مهر:

به غیر از آنکه حافظ در جایی مستقیماً به آیین مهر اشاره کرده، همواره خود را مریدی از مریدان پیر مغان می داند.

اگر آن آیین مهر، صرفاً به معنای مهر ورزی نبوده باشد و به آیین زردشت مربوط شود، به حکم تلمیح حل می شود.نمی دانم چرا همیشه بدترین حالت اتفاق می افتد. حداقل حافظ در هزار بیت از اسلام و عقیده و مذهب مربوط به اسلام گفته که در مطالب پیشین قابل دسترسی است ولی عزیزان مهر آیین ما به همین یک بیت استناد می کنند:

بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند، که مکدّر شود آیینه ی مهر آیینم

بد نیست دوستان این غزل را مطالعه بفرمایند.

و اما مُغ ، پیر مغان و مغبچه:

حافظ خود را مرید پیر مغان می داند و از او با نام های پیر می فروش، پیر فرزانه، پیر خرابات،پیر طریقت، پیر میکده و پیر مغان یاد کرده است.

فرهنگ دهخدا مغ:گبر آتش پرست از آیین ابراهیم- موبد زردشتی. البته از مغ معانی بیشتری آمده است. هیچ تردیدی در آن نیست که این لغت، ریشه در ایران باستان داشته و بسیار قدمی است و اصلی ترین معنی آن همان موبد است.

پیر مغان:

فرهنگ دهخدا پیر مغان: بزرگ مغان یعنی پیشوایان دین زردشتی ، پیشوای مجوسیان، مالک و رهبان دین، ریش سفید میکده ، پیر می فروش.

و از خاقانی، نظامی، حافظ و کاتبی اشعاری در مورد پیر مغان آورده است که از آنها معنی پیر می فروش استخراج می شود.لذا دوستان نباید سیر جایگزینی معنایی لغات در طول این چند هزار سال را فرا موش کنند.شاهد هم این که حافظ، بار ها از پیر مغان به عنوان پیر می فروش، پیر فرزانه، پیر طریقت و پیر میکده یاد کرده است که در قسمت چهارم همین تاپیک، مفصلاً توضیح داده شد.

فرهنگ دهخدا مُغبچه: بچه ای که در میکده خدمت می کند.

دوستان، همان طور که پیش تر عرض کردم، ما در حدود بیست الی سی صفحه در مورد جزییات و ریزه کاری های مذهب کلامی و فقهی حافظ در اسلام بحث کردیم. جایی برای بحث کردن در مورد دین حافظ نمانده است.لذا از شما دوست عزیز که تازه با ما همراه شده اید تقاضا دارم، قبل از هر پیش داوری، مطالب پیشین این بلاگ را مطالعه فرمایید.

سالها پیروی مذهب رندان کردم،تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم

من به سر منزل عنقا نه به خود بردم راه، قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ، هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

گر به دیوان غزل صدر نشینم چه عجب؟،سال ها بندگی صاحب دیوان کردم


سلام و درور خداوند یکتا بر شما برادر یگانه پرست


M.A.B

27 Sep 2008


۱ نظر:

ناشناس گفت...

excellent