یکشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۸

محرم

محرم آمد؛ جمله ای کوتاه ولی عمیق.


داغ بر دل، محر بر لب، اشک من راوی شود----ترسم از آن گفت و گو آیین درویشی شود

گفته بودم صبر، لعلی از دل سنگش کند----خواجه ام خوش گفت، تنها چاره اش خون می شود

شیخ ما ار عیب عاشق کرد، لبخندی بزن----در کمند زلفش او هم شیخ صنعان می شود

حرف اول از کتاب عشق او بسم الله است---- هر که این دفتر بخواند نیز بسمل می شود

آن که باب زلف یار و چشم جادو طی کند----باب هل من ناصر ینصرنی از برمی شود

محمد برزگر

جمعه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۸

How to develop non English applications in VB6

Sometimes you need to develop an application in non English languages like Arabic, Persian etc. and it’s really boring when you see that your well coded program doesn’t work correctly in another computer. For example characters become strange. And maybe some properties like object.RightToLeft don’t work Right. So then if you be a professional coder, the first thing flashes in your mind is how about to write a module which give your program ability of supporting your desire language. Then what? For Example you can input Arabic words in a textbox or in a label or blablabla. Congratulations, what about directions? You can’t still change your Form’s property of RightToLeft to True & menus in Arabic will have a left to right direction. And it’s Boring again. I tell you what. Take it easy, there is no need to waste your time. Visual Basic basically supports Unicode languages like Arabic, Persian and so on; this feature is operational only when Microsoft Visual Basic is installed in a bi-directional 32-bit Microsoft Windows environment.

After installing Microsoft Windows XP you should install some additional languages.

Go to Control Panel>Regional and Language Options>Languages and select “Install Files for complex…” and press apply. Probably Windows ask you for Its CD.

Now you can easily write and read texts in Middle East languages. Let’s get back to where we were.

You are still unable to code in Arabic.

Go to This path: Control Panel>Regional and Language Options>Advanced.

Change language for Non Unicode programs to Farsi or Arabic.

Now try again. You can write Arabic alphabets in a Form’s Caption or in a Label.

Don’t be happy yet. How about target computer, if you compile your application and Run it in a platform that it’s Regional and Language Options have not been correctly modified, then you still see strange characters and everything goes wrong.

This time, the best thing you can do is writing some code that modifies Regional And Language Options automatically:

There are 3 ways to handle this problem:

1-Using Windows APIs.

2-Modifying some Registry keys under this :

Hkey_Local_Machine\System\Currentcontrolset\control\nls\

3-Asking widows to do this and it’s the best way.

First we create a file that contains local settings. You can find related article here.

Then we shell rundll32.Easy pizy. Ex for Persian:

‘Put a command button in a Form and name it Command1

Private Sub Command1_Click()

Open "c:\TempSetLang.txt" For Output As #1

Print #1, "[RegionalSettings]"

Print #1, "LanguageGroup=13"

Print #1, "SystemLocale=0429"

Print #1, "UserLocale=0429"

Close #1

Shell "Rundll32 shell32,Control_RunDLL intl.cpl,,/f:" & Chr(34) & _

“c:\TempSetLang.txt" & Chr(34)

Kill "c:\TempSetLang.txt"

MsgBox "Please restart the computer."

End Sub

Arabic :



Print #1, "SystemLocale=0401"

Print #1, "UserLocale=0401"



These numbers are Language IDs. As you see, Farsi language ID is 0429 Hex. And Arabic language ID is 0401 Hex. See complete list of language IDs here.

Good Luck
M.Barzegar
mabiran@gmail.com

سه‌شنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۸

رسیده مژده که آمد بهار و سبزه دمید...


یا مقلب القلوب و الابصار

یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
.
سال 1388 هجری شمسی را به شما هم وطنان عزیزم تبریک می گم و امیدوارم سالی که پیش رو داریم،سالی سرشار از شادی، پیشرفت و خیرو برکت برای ایران و ایرانیان باشد.

از یکی از دوستان قدیمی چنان شرمسارم که حتی از آپ کردن بلاگ می ترسم.تحویل سال برای من بهونه ای بود تا مجددا این بلاگ رو آپدیت کنم.در هر صورت، ان شاء الله تحویل سال برای شما تحویل قلب هم باشد، ساده تر بگم، هر بدی از ما دیدید، ببخشید.

من حدود 20 سال از خدا عمر گرفتم ولی خیلی ها به گردنم حق دارند و احساس می کنم که در عرض چند سال، در لوح سفید دلم چیزی به نام سفیدی نمونده. داشتم با خودم به حرفای معلم اول راهنماییم فکر می کردم. آقای یاوری. خیلی باهاش جور بودیم. چند روز به خاطر فوت مادرش مدرسه نبود. وقتی اومد یه حرفایی زد که بعد از چند سال امشب من رو تکون داد. ما اون موقع بچه فینگیلی بودیم سرمون به بازی گرم بود نفهمیدیم چی گفت. التماس دعا داشت و می گفت شما خیلی پاک هستید، دعاتون می گیره.می گفت این روزا خیلی زود می گذره، تا به خودتون بیاین دوران مدرسه هم تموم شده و بزرگ شدین. به نیمکت ها اشاره کرد و گفت: انگار همین دیروز بود که من اون گوشه ی کلاس جای فلانی می شستم.خلاصه اش کنم. گفت مواظب باشید مثل من یه روز نشه یاد گذشته ها کنید،یاد پاکی و معصومیت بر باد رفته کنید.یه روز نشه بشینید با خودتون فکر کنید که این همه پاکی و سادگی که الان تو دلاتون دارید تبدیل به یک خاطره شدند.بعدش هم بچه ها رو نصیحت کرد به محبت به پدر و مادر و عبادت و درس خوندن و خلاصه این چیزا.یادش بخیر.خیلی مرد خوبی بود. ازش هیچ خبری ندارم. احتمالا اون هم معلمی داشته که همین نصیحت ها رو بهش کرده.وقتی که مادرش فوت شد و عزیزی رو از دست داد، یاد حرفای استاد قدیمیش افتاد...



هر سال جدید با خودش پیام نو شدن رو میاره و ما هر سال احساس می کنیم کهنه تر شدیم!انگار خدا به ما گوشزد می کنه که بنده ی عزیز، هر نفسی که فرو می رود،یک قدم به بهشت زهرا نزدیک تر می شوی، و چون بر می آید قدمی دیگر! و این با کمال طلبی انسان تناقض دارد.خدا به ما هشدار می ده که در نو شدن طبیعت توسط من نشانه هاییست برای اهل تفکر.باید خودتو به من لینک کنی تا جاودان باشی. یاد این حرف از شهید آوینی افتادم که میگه:

وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی،حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد،جهد کن که از دولت کام عیش بستانی
دست حق به همراهتون.

چهارشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۷

مذهب حافظ

بسم الله الرحمن الرحیم
ضمن پوزش از تاخیر چند هفته ای برای به روز رسانی بلاگ، لازم می دونم مطبی رو در مورد نظرات ارزشمند شما بیان کنم.
از هر کس در این بلاگ نظر داده یا نظر خواهد داد تشکر می کنم، موافق یا مخالف تفاوتی ندارد.
از دوستانی که به ما لطف دارند جداً سپاس گذارم.
و اما به تازگی دوستی برای مطلب مربوط به مذهب حافظ (شراب) نظری داشتند، لطف کردند که ما رو بی اطلاع نذاشتند.
------------------

جناب آقای صاحب سایت
هیچ چیز از حافظ نفهمیده ای
حافظ مرد آزادگی از تعلقات است
دین که مهم ترین عامل تعلق انسان است در دیوان حافظ به پشیزی گرفته نشده
هیچ کدام یک از ابیاتی هم که آورده ای شواهد مناسب و بجایی نیستند

کمتر هم از خودت تعریف کن
-----------------
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود، ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
شراب یعنی چه؟جز تعلق معنی دیگری دارد؟چرا دل حافظ در گیسوی مجعد سیه چشمان گم شده است؟دل حافظ، دل حافظ نیست.درواقع هر چه دل بود، رفت.چطور ممکن است نفهمیده باشید حافظ به همه چیز دل بسته است. و در عین حال چیزی ندارد.حافظ دل داده است، آزاد نیست،بنده است.دل داده نیست،چون دلی ندارد،عاشق است و هر چه دارد از دلدار است.عزیزم زیبایی شناسی شما مشکل دارد.هنوز در تعاریف آزادی و آزادگی مشکل دارید. حافظ، اسیر هیچ چیز نیست و بنده است.بندگی و اسارت متفاوت اند.بله.دین یعنی تعلق.ولی تعلق و نیاز به همه ی بی نیازی ها.بندگی و آزادی در مقابل هم نیستند. هر دو نگاه از دو زایه به یک مطب اند. این چند خط و هزاران هزار خط دیگر در این چند بیت آمده:
فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم، بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق، که در این دامگه حادثه چون افتادم
سایه ی طوبی و دلجویی حور و لب حوض، به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست، چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک،ور نه این سیل دمادم ببرد از بنیادم
شما بفرمایید اگر حافظ به چیزی تعلق .....صبر کنید!.....اگر چی؟ هان، حافظ.حافظ یعنی چه؟ آیا قرآن جز تعلق به همان معنی مورد نظ شما چیز دیگریست؟این کارو بکن، اون کا رو نکن، اینو دوست داشته باش ، اونو دوشت نداشته باش، این راه و برو اون راه و نرو، به حرف این گوش کن ، به حرف اونا گوش نکن.همه ی اینا چرا؟ چون من می گم.من کیم؟ خداوند.حافظ، افتخارش حافظ بودن همین ها است.بندگی و تعلق حافظ به حضرت دوست از واضحات اشعار اوست.حال، چه این تعلق خوب باشد و چه بد.
دوش از این قصه تخفتم که رفبقی می گفت، حافظ ار مست بود جای شکایت باشد

در ادامه انتقادی به من داشتند که احتمالاً وارد است.البته نفهمیدم دقیقا منظور ایشون چیه و کدوم قسمت عرایض من مد نظرشون هست
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر، این متاعم که همی بینی و کمتر زینم
یا علی